نهج عدالت

سیره امام علی ع

نهج عدالت

سیره امام علی ع

در آمدی بر امامت وخلافت

يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۴۰ ب.ظ


     در آمدی بر امامت وخلافت

    یکی از مباحثی که در نهج البلاغه در بعضی از خطبه ها به آن اشاره شده است مسئله نبوت عامه ونبوت خاصه ی پیامبر ما 9 است .

   مسئله ی امامت وخلافت نیز یکی از مسایلی است که در این خطبه ها به آن پرداخته  شده است، همان مسئله که بسیار مهمی است که عامل اساسی اختلاف بین فرقه های مسلمان از قدیم بوده وهست.

    البته باید دانست که مسئله ی امامت با خلافت تفاوت دارد وبا یک دید نمی توان به آن دو نگاه کرد، چون مسئله ی امامت اعم از خلافت است. برای بیان این مفهوم به چند نکته در این باره اشاره می کنیم:

    تعریف امام در لغت: اسمی است که به شخصی که مردم به او اقتدا می کنند اطلاق می شود.

    تعریف امامت در اصطلاح: ریاست عامه در امور دینی ودنیوی برای یک شخص معین به نیابت از پیامبر اکرم 9است که اسم " امامت کبری" نیز به آن اطلاق می شود واین اسم برای تمایز یافتن آن با "امامت صغری" یعنی امامت در نماز بکار رفته است.

    تعریف خلیفه: کسی است که از طرف شخص ماقبل خود استخلاف می شود وکارهایی که شخص اول باید انجام دهد را به جای او انجام می دهد وجای او را پر می کند .

    تعریف خلافت: منصب خلیفه در اسلام است وعبارت است از نیابت از پیامبر گرامی اسلام 9 در منصب "امامت کبری" وحکم به شریعت الهی است .

   اما غالبا در هنگام استفاده از لفظ خلیفه، معنی اصطلاحی آن که همان سلطان یا رئیس یک گروه اسلامی است به ذهن متبادر می شود .

   حال از آنجاییکه پیامبر گرامی اسلام 9 اولین امام می باشد پس به شخصی که جانشین وخلیفه او 9 باشد نیز لفظ امام اطلاق می شود .

    از معنی خلافت در مفهوم اسلامی آن وبا توجه به آیات وارده در قرآن کریم از قبیل : )وقال موسى لاخیه هارون اخلفنی فی قومی واءصلح ولا تتبع سبیل المفسدین [1]( وهمچنین : )یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ولا تتبع الهوى[2]( که در باره خلافت آمده است چند نکته روشن می شود که عبارتند از :

    1 – خلافت امتداد طبیعی نبوت است، چون خلیفه کسی است که جانشین پیامبر در امتش میباشد، وجای اورا در اداره امور کشور اسلامی می گیرد، وبر این اساس است که این خلیفه باید دارای برتریهای شگفت واخلاق شایسته ونیکیهای آشکار وکرامات ویژه ودر یک کلام برترین وداناترین فرد زمان خود و درست ترین آنها در رأی وتدبیر باشد .

    2 – خلافت یعنی جانشینی پیامبر9 وبه تعبیر دیگر پیاده کردن شریعت الهی است، لذا عقل سلیم بشری نمی پذیرد که تعیین خلیفه رسول خدا به مردم وخواهشهای نفسانی آنها واگزار شده باشد، همچنین محال است که شریعت بی نظیر اسلامی که ساده ترین مسائل را مورد اهتمام قرار داده است این مسئله را نادیده بگیرد .

    3 – بنابر آنچه که در باره خلافت در قرآن کریم آمده است روشن می شود که خلافت یا جعل از طرف خداوند است یا تعبیری است که برای بیان حال انبیاء در تعیین کسی است که با رضایت وامضای خودشان جانشین آنها می شود آورده شده است .

   

  با توجه به اینکه امامت یک مقام والایی است که در آن شخص امام از طرف خداوند وبوسیله ی پیامبر9 انتخاب می شود، وبه اعتقاد شیعه برای امام وجود نصّ از طرف پیامبر 9 ویا امام معصوم A الزامی است، بر این اساس است که خلافت برای امام منصوب از طرف خداوند باید واقع شود، یعنی امام باید در موضع خلیفه پیامبر9 قرار گیرد؛ ولی متاسفانه ملاحظه می کنیم که بنابر آنچه که در تاریخ اتفاق افتاد خلافت برای انسان شایسته وناشایسته انجام گرفت .

    عمید زنجانی در امامت از دیدگاه نهح البلاغه می گوید :

    امام در مورد جریان سیاسی انحرافی که پس از رحلت پیامبر اسلام رخ داد و به تفکیک ویرانگر امامت از امت انجامید، بعنوان یک افشاگری تاریخی، در خطبه سوم نهج‏البلاغه از خود و سرمداران این جریان انحرافی سخن می‏گوید .

    خلافت به معنی جانشینی و قائم مقامی پیامبر و پیشوائی و رهبری ایدئولوژیکی و زمامداری و سیاسی و هدایت تکاملی امت در کل جریانات و حرکتهای جامعه وقتی بر محور آهنین امام چون بارها به گردش در آید و امامت بعنوان هسته مرکزی خلافت و نگهدارنده و نظم دهنده و کنترل کننده گردش چرخهای آن و بصورت عامل باز دارنده از حرکتهای انحرافی باشد خواه ناخواه همین نقش را امامت در رابطه با امت خواهد داشت و در بررسی نهائی سخن امام باین نتیجه خواهیم رسید که امام قطب امت و امامت مرکزیت تشکیلات و کل جریانات و حرکتهای جامعه می‏باشد.

    همانطوری که محور سنگ متحرک هم تا هدایت گردش سنگ را عملا بعهده نگیرد حتی ترکیب شکل ظاهریش که تکوینا نشان دهنده نقش حساس آن می‏باشد نمی‏تواند تولیدی انجام دهد. نقش مرکزیت و رهبری امامت نیز تنها در صحنه عدل آنگاه ظاهر می‏گرد که امام عملا مبداء همه حرکتهای جامعه و جهت دهنده به کل جریانات امت و تنظیم  کننده  تشکیلات بوده و در آنچه در جامعه می‏ گذرد  حضور عینی و نقش عملی داشته باشد.


    این مرکزیت و قطبیت عینی در جامعه همان هدایتی است که قرآن هر کجا از ائمه حق سخن می‏گوید آن را بدنبال ائمه می‏آورد: «وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا»[3]و «جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا»[4] . هنگامی که امام در چنین موقعیت (مرکزیت و قطبیت) عینی در جامعه قرار گرفت و امت در مدار و جهت خط و حرکت امام افتاد و حرکت تکاملی جامعه در تمام شئون ایدئولوژیکی و فرهنگی و علمی و سیاسی و اقتصادی و تربیتی و رفاهی و... به هدایت  امام  تنظیم و تداوم  یافت  امامت  

آنگونه که نهج البلاغه باز گو می‏کند به تحقیق عینی خواهد رسید[5].

 

 

 

     وجوب نصب امام

    تمام فرقه های اسلامی بر وجوب نصب امام با یکدیگر اتفاق نظر دارند، بجز موارد بسیار ناچیزی که به آنها اعتنا نمی شود ، ولی اختلاف آنها در چگونگی  نصب امام است ، که از این میان  شیعه

 معتقدند که نصب امام عقلا بر خداوند واجب است ، چون امام وظیفه حفظ شریعت را به عهده دارد .

   حال این وجوبی که شیعه به آن اعتقاد دارند به معنی وجوب تکلیفی بر خداوند نیست چون هیچ کس از جمله شیعه به اینکه بنده، خدای خود را مکلف به انجام چیزی کند اعتقاد ندارند، بلکه منظور از این وجوب لازم بودن وثابت بودن آن است، مانند حکم نمودن عقل به وجوب عدالت خداوند سبحانه وتعالی است، یا اعتقاد به وجوب انجام اصلح برای بندگان از طرف خداوند است.

 

    ادله نصب امام

1-  قاعده لطف: بنا بر این قاعده هرآنچه که موجب طاعت بندگان می شود، پس امامت موجب طاعت می شود چون با وجود امام در میان امت، مردم متحد وهمدل می شوند وعدالت بین آنها برقرار می شود وامورات دین به خوبی ادا می شود، وبر اساس استدلال عقل به اینکه خداوند اصلح را برای بندگان انجام می دهد لذا برای اصلاح امور دینی ودنیایی مردم، امام از طرف خداوند برای آنها تعیین می شود . 

2-   ضرورت فرستادن انبیا وفرستادگان از طرف خداوند بر اساس قاعده "قبح عقاب بلا بیان" مبتنی بر آیه مبارکه:) وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا[6]( است، که این قاعده در باره اوصیاء پیامبران نیز صدق می کند چون نیاز به امام مانند نیاز پیامبر است .

   

    خواجه نصیر طوسی می گوید : S الامام لطف R، (کشف المراد فی تجرید الاعتقاد ، ص 384) ، یعنی امام لطف است، وبر این اساس شهید مطهری می گوید: S امامت ، نظیر نبوت است، از مسایلی است که از اختیارات انسان بیرون است وباید از راه وحی وتعیین الهی صورت پذیرد، با این تفاوت که نبی به طور مستقیم از سوی خدا تعیین می شود وامام بواسطه پیامبر از سوی خدا تعیین می گردد[7]. واینکه امام باید از طرف خداوند انتخاب شود وبه منظور ابلاغ به مردم ، به پیامبر معرفی گردد. از این امر به نص یا تنصیص تعبیر می شود، شیعه وصایت ونص را ملاک تعیین امام می داند ومنکر اصل شورا وبیعت در تعیین امام است . در حالیکه اهل سنت دو اصل شورا وبیعت را ملاک تعیین امام می دانند ومنکر وصایت ونص پیامبر 9 بر امامت وجانشینیی پی از او هستند[8].

   در این صورت شیعه با اهل سنت در این مورد اختلاف دارند چون اهل سنت اعتقاد دارند که امامت، به معنای خلافت ویک منصب اجتماعی است ، از این رو ، گزینش او نیز به دست اجتماع خواهد بود ومی تواند با توجه به مقتضیات هر زمان ، ملاکهای متفاوتی داشته باشد. شاید بدین جهت نیز در متون دینی ، ملاکهای مشخصی برای آن ذکر نشده است وتنها پی از بر پایی سقیفه بنی ساعده ، شیوه انتخاب خلفای قبل را ملاک وضابطه انتخاب خلفای بعدی قرار دادند؛ یعنی اول عمل کردند ، آنگاه ضابطه آن را درست کردند. به هر صورت انتخاب خلیفه در مکتب اهل سنت به دست مردم است[9] .

   از مواردی که می توان در تأیید اینکه امامت تنصیب از طرف خداوند است وهیچ حقی برای مردم در نصب یا عزل امام  نیست جواب خلیفه سوم هنگامی که به او گفته شد که می خواهی خلیفه مقتول یا خلیفه مخلوع باشی، که او در جواب گفت: Sمن اختیار ندارم لباسی که خداوند مرا پوشاند را از تن در آورمR؛ این سخن عثمان می تواند بیان کننده طرز تفکر سیاسی متداول بین مسلمانان در آن زمان باشد یا اینکه خلیفه گویا می خواسته از چیزی که در اسلام آموخته بود سود ببرد !

   عمید زنجانیدر امامت از دیدگاه  نهج البلاغه در مورد مفهوم امامت چنین می گوید[10]:

    Sامامت، این اصیل ترین وانقلابی ترین ودرعین حال عمیق ترین طرح (ایدئولوژیکی سیاسی فرهنگی حقوقی) اسلام است... معنی لغوی امامت چنین می‏شود:  

    در موضع اصل و ریشه و مرکز امتی قرار گرفتن، مقصد و هدف و نقطه توجه امتی شدن، به صورت ستون و مرجع و رئیس و رهبر جامعه در آمدن، مسوولیت نمونه بودن و رهبری و جهت دادن به حرکت جامعه را تقبل کردن، شاخص وحدت جامعه بودن و قدرت روی پا ایستادن و مقاومت جامعه و فرصت زمانی برای تکامل جامعه.

    بر اساس چنین اطلاعاتی نقش امامت در یک امت از یک سو به گونه ستون فقرات و از سوی دیگر به منزله روح و از دید دیگر چون قلب و بالاخره حرکت دهنده و تنظیم کننده کلیه ارگانها به دستگاههای تشکیل دهنده امت خواهد بود و همین نقش را نیز به صورت پیچیده‏تری در اصل دین که راه امت است ایفا خواهد نمود  .  

    حساسیت و اهمیت و پیچیدگی این نقش فعال بوده که مساله امامت را در میان برخی از گروههای افراطی بصورت خدا گونه مطرح کرده و از امام موجودی فوق بشر و دور از دسترس انسان ساخته و تا آنجا پیش رفته است که کلیه احکام و فرامین و حقایق قرآن و دین را چون پوسته ظاهری دور افکندنی و باطن و حقیقت قرآن و دین را چون مغز محافظت شده به قشر غیر قابل استفاده این ظواهر فقط امامت معرفی کرده است. نظری به عقاید مذاهب باطنیه بالاخص اسماعیلیه نشانگر این واقعیت انحرافی می‏باشد، کلمه‏ی امام با عیار معنی عامش در مورد رهبران گمراه و گمراه کننده نیز بکار می‏رود یا بخاطر ادعای خودشان و یا بجهت اینکه اینان نیز در جامعه خود ریشه و اصل و مادر و ستون و مرجع و فرمانبردار در راه ظلم و فساد می‏باشند و لذا در حدیث مشهور پیامبر اکرم 9 می‏فرماید: افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر، و قرآن نیز اینان را امام تعبیر می‏کند: S وجعلناهم ائمه یدعون الی النارR . 

    بررسی مجموعه گفتار امام در ارائه و ترسیم مفهوم امامت در نهج‏البلاغه نشان دهنده آن است که امامت از دیدگاه نهج‏البلاغه از آنچنان پیچیدگی برخوردار است که مشکل بتوان آن را در یک تعریف ساده بیان نمود .

    اصولا امام مساله را بصورت یک مفهوم یک بعدی مطرح نمی‏کند و امامت رامجموعه پیچیده چند بعدی و تشکیل یافته از عناصر مختلفی می‏داند که تا همه آن ابعاد وعناصر در جامعه عینیت نیابد امامت به معنی واقعیش در امت پیاده نخواهد شد.  

    امامت در چند بعد پیچیده و حساسی با امت مرتبط می‏شود و در چند بعد دیگر پیچیده‏تر با خدای جهان آفرین ارتباط پیدا می‏کند.

    تا آنجا که ما در مجموعه کلام امام در نهج‏البلاغه در مورد این مساله توانسته‏ایم بررسی و تتبع نمائیم چهار بعد و عنصر زیر را در تحقق امامت از متون نهج‏البلاغه استخراج کرده‏ایم بی شک بررسی و تحقیق بیشتر در این زمینه ممکن است ابعاد و مسائل دیگری را در رابطه با امامت روشن نماید .  

    بعد اول و هسته مقوم امامت: مرکزیت امام در امت و به تعبیر نهج‏البلاغه قطبیت در جامعه اسلامی نه بصورت تشریفاتی و یا ذهی بلکه بطور عینی و عملی در روند کلیه حرکتها و جهت گیریها و همه‏ی جریانات و مسائل جامعه.  

   بعد دوم و عنصر تعیین کننده: گزینش خدایی بر اساس خصایص برتر.

   بعد سوم و عنصر نقش دهنده: بیعت امت و پذیرش از طرف مردم .

   بعد چهارم: امامت بعنوان یک مسؤولیت بزرگ نه یک مقام .R

 

    ملاکهای گزینش امام وخلیفه

    شرطهای امامت[11]

-       هاشمی از نسل علی A وفاطمهB .

-       منصوص از سوی پیامبر 9 یا امام قبل از خود .

-       عصمت .

-        وراثت .

-       قرابت .

-       برتری در علم وعمل .

    لازم به ذکر است که شیعه به بیعت مردم برای خلیفه نیز اعتقاد دارند ولی بیعت را شرط انتخاب خلیفه نمی دانند بلکه آن را شرط تحقق خلافت می دانند، یعنی مردم باید ابتدا خلیفه را بپذیرند تا حاکمیت او تحقق یابد، ولی پذیرش یا عدم پذیرش آنها نمی تواند حقی را که خداوند برای امام قرار داده است را نفی کند .

    در پایان وباتوجه به اینکه امام باید دارای عصمت وعلمی باشد که از پیامبر 9به ارث برده است لذا این اهل بیت هستند که دین را از شبهات وچیزهای باطل حفظ می کنند وملاحظه می کنیم که به تکرار در روایات آمده است که پیامبر اکرم 9 به لزوم تمسک جستن به ثقلین ، ثقل اکبر که قرآن است وثقل اصغر که اهل بیت D بسیار سفارش کرده است، وامام علی A در جنگ صفین به خوارج فرمود: این کتاب صامت خدا است ومن کتاب ناطق خدا هستم، وتاریخ در این باره شهادت می دهد که بعد از وفات پیامبر 9 دچار تشویش وآشفتگی شدند وکسی غیر از امام علی A نبود که آنها را از این نگرانیها خارج کند .

    استاد مطهری در باره امامت چنین می گوید:

    S می دانیم که در میان ما شیعیان مسئله امامت اهمیت فوق العاده ای دارد ودر میان سایر فرق اسلامی آنقدر برای این مسئله اهمیت قائل نیستند . سرّ مطلب این نیست که مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد سایر فرق اسلامی متفاوت است . البته جهات مشترکی در کار هست ولی یک جهات اختصاصی هم در معتقدات شیعه در باب امامت هست که به همین جهت مسئله امامت اهمیت فوق العاده پیدا می کند . مثلا ما شیعیان وقتی که می خواهیم اصول دین را بر طبق مذهب شیعه ییان بکنیم می گوئیم اصول دین توحید است ونبوت وعدل وامامت ومعاد . امامت را جزء اصول دین می شماریم . اهل تسنن هم قائل به نوعی امامت هستند واساسا منکر امامت به یک معنی نیستند، امامت را به شکل دیگری قائلند ولی به آن شکلی که قائل هستند ، از نظر آنها جزء اصول دین نیست بلکه جزء فروع دین استR [12].

   وچون امامت به عنوان یکی از اصول دین در مذهب تشیع می باشد لذا بحث وتفحص در باره در آن بر هر مسلمانی لازم می شود، والبته این بحث را باید از دیدگاه صاحبان اصلی آن بررسیر نمود، آن پرورش یافتگان مکتب وحی که علیA نخستین آنها است .

     در کتاب الهیات صافی در باره امام علیA آمده است :

   S علی A معلم نمونه وبرجسته مکتب خدا شناسی اسلام ، شاگرد اول پیغمبر ونخستین خدا شناس مکتب اسلام بود. ، در اسلام خداشناسی از علی روشنتر ، آگاهتر ، با سابقه تر ومؤمنتر به شهادت تاریخ وبه شهادت همین خطبه های نهج البلاغه ، نداریم. او بود که فرمود : S لو کشف الغطاء ماازددت یقینا R . سخنان توحیدی وعرفانی علی جلوه مقام عرفان وتجلی روح الهیات مکتب قرآن ووحی اسلام است که برای هیچ جمله ای از آن نمی توان ارزش معین کرد. جمله هایی که هر کدامش دلیل بر اوج روح گوینده وسرشار ازحکمت ومعرفت است. علی اولین رجل الهی وموحد واقعی مکتب اسلام است که تماس ، ارتباط واتصالش با پیغمبر بزرگ اسلام ، آن معلم عالیقدر مدرسه الهیات قرآن به قدری محکم واستوار بود که تردیدی نیست که او آیینه تمام نمای رسول خدا وتجسم کامل تعالیم اسلام است .

   اصولا آن مکتب تربیت وتعلیم که شخص اول عالم امکان محمد 9 را به دنیا تحویل داد با مکتبی که علی را پروراند یکی بود ، در آن مکتبی که  شدیدالقوای الهی حضرت خاتم الآنبیاء 9 را تعلیم می داد علی نیز حضور داشت، وآن تعلیمات را می شنید ، ووحی بر او منکشف می گشت با این تفاوت که پیغمبر9 مخاطب ومأمور به تبلیغ بود وعلی مستمع ؛ وپیغمبر علی را از آنچه بدون واسطه جبریل تلقی می کرد آگاه می فرمود تا علی نسخه ای مطابق اصل شد R[13].

    وما در اینجا به بررسی دو خطبه از خطبه های امام علی A که در نهج البلاغه در این مضمون آمده است پرداختیم تا امامت را از دیدگاه آن حضرت به چالش کشیده باشیم .

    ضرورت شناخت امام[14]

    امام شناسی یکی از تکالیف بزرگ ومهم اسلامی است ، بر اساس این وظیفه شرعی ومسؤولین خطیر SدینیR هر مسلمانی وظیفه دارد که پس از معرفت خدای متعال وپیامبرش ، وصی پیامبر وامام ورهبر دینی وآسمانی خویش را بشناسد. آنچه از مضمون احادیث وروایات اهل بیت عصمت وطهارت D بدست می آید ، تاکید وتکیه بر ضرورت شاخت ومعرفت هرچه کاملتر به امام معصوم A دارد، واین امر مهم چندان دارای اهمیت وامتیاز است که عدم شناخت امام موجب فساد جامعه وگمراهی وانحراف امت اسلام می شود؛ تا آنجا که امام صادق   Aراز صلاح واصلاح زمین  واهل آن را در ارتباط ووابسته به وجود امام معصوم دانسته، ونخستین ومهمترین نیاز هر مسلمانی را معرفت وشناخت امام ورهبر دینی بیان فرموده است . به این روایت از سخنان آن حضرت توجه کنید:

   S ان الارض لاتصلح الا بالامام ومن مات لایعرف امامه مات میتة جاهلیة ، وأحوج ما یکون احدکم إلى معرفته اذا بلغت نفسه ههنا - قال . وأهوى بیده إلى صدره - یقول حینئذ لقد کنت على أمر حسن R . ( زمین آباد واصلاح نمی شود مگر به وجود امام، وهرکس بمیرد وامام خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است، وهنگامی که هر یک از شما را نفس به سینه رسد ، بیشتر از هر چیز به شناسایی امام نیازمند تر است، تا در این حال بگوید : به کار خوبی پرداختم(.



[1] - سوره اعراف، آیه 142

[2] - سوره ص، آیه 26

[3] - سوره انبیاء، آیه 73

[4] - سوره السجده، آیه 24

[5] - امامت از دیدگاه نهج البلاغه، ص 4و5

[6] - سوره اسراء، آیه 15

[7] - امامت ورهبری، ص 92

[8] - تاریخ تشیع، ج 1 ص 13

[9] - تاریخ تشیع، ج 1 ص 18

[10] - امامت از دیدگاه نهج البلاغه، ص  1و2و3

[11] - تاریخ تشیع، ج 1 ص 18

[12] - امامت ورهبری ، ص 45

[13] - الهیات در نهج البلاغه، ص 14

[14] - تجلی امامت در نهج البلاغه ، ص 9

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۲۴
خانم بزاز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی